کد خبر: 16125
1404/06/03 - 14:52


یادداشت/ فرهاد ناجی

تقسیم عادلانۀ هیچ!

یکی بود، یکی نبود. روزی روزگاری، در سرزمینی گرم، پر از نور اما بی‌برق، مردمانی زندگی می‌کردند که هر روز سهم‌شان را از تاریکی می‌گرفتند. سهمیه‌بندی چیز جدیدی نبود؛ سال‌ها بود که مردم یاد گرفته بودند برای هر چیزی سهمیه بگیرند: سهمیۀ‌ بنزین، سهمیۀ ‌نان، سهمیۀ‌ آب و گاز، سهمیۀ‌ گوشت، سهمیۀ‌ گرما، سهمیۀ سرما و صدها سهمیۀ‌ دیگر

پایگاه خبری صدای زنجان

پایگاه خبری صدای زنجان نیوز/ یکی بود، یکی نبود. روزی روزگاری، در سرزمینی گرم، پر از نور اما بی‌برق، مردمانی زندگی می‌کردند که هر روز سهم‌شان را از تاریکی می‌گرفتند. سهمیه‌بندی چیز جدیدی نبود؛ سال‌ها بود که مردم یاد گرفته بودند برای هر چیزی سهمیه بگیرند: سهمیۀ‌ بنزین، سهمیۀ ‌نان، سهمیۀ‌ آب و گاز، سهمیۀ‌ گوشت، سهمیۀ‌ گرما، سهمیۀ سرما و صدها سهمیۀ‌ دیگر.

و حالا نوبت خاموشی بود. اما حتی خاموشی هم عادلانه نبود، چون در بعضی محله‌ها برق نمی‌رفت؛ همان‌جاهایی که گفته می‌شد «از ما بهتران» در آن زندگی می‌کنند. نه کولرشان قطع می‌شد، نه فریزرشان آب می‌داد، نه جکوزی‌شان سرد می‌شد. خانه‌های اطراف هم که زیر سایة‌ از ما بهتران بودند، برق‌شان نمی‌رفت. و این‌گونه، ساکنین‌شان لبخند زدند، بعضی شکر گفتند، بعضی هم فقط پُز دادند. اما در جاهای دیگر، مردم بی‌نوبت و بانوبت خاموش می‌شدند؛ بعضی‌ها دو ساعت، بعضی‌ها چهار ساعت، و بعضی دیگر آن‌قدر که یادشان رفت روشنی چه رنگی‌ست.

مردم به برق‌داشتن به چشم اتفاقی غیرقابل پیش‌بینی نگاه می‌کردند؛ شبیه باران در مردادماه. و بالاخره خبری رسید. یکی از مسئولان گفت: «اگر برق بعضی مناطق هنوز قطع نمی‌شود، ببخشید. در حال تلاشیم که از سال آینده، برق را برای همه عادلانه قطع کنیم. بنابراین، در راستای عدالت‌محوری، تمام ناعدالتی‌ها را با توزیع عادلانه‌ نداشتن، حل خواهیم کرد.»

از آن روز به بعد، دیکته‌ای نوشته نمی‌شد؛ چون «دیکته نانوشته غلط ندارد» و این بهتر از دیکته‌ای بود که با بیش از بیست غلط نوشته شده باشد. مردم خوشحال شدند، چون مطمئن بودند که نداشتن هم می‌تواند «عادلانه» باشد. این بار قول عدالت، نه در دادن، که در گرفتن بود.

برای اجرای این عدالت نوین، نقشه‌های بزرگی کشیده شد. جدول‌های روشنایی، مثل جدول‌های کنار خیابان، گسترش یافت تا همه بدانند چه زمانی باید آمادة روشنایی شوند. برق که می‌آمد، زندگی هم چند ساعتی برمی‌گشت. مغازه‌دارها اجناس‌شان را نسیه می‌فروختند، بچه‌ها مشق‌هایشان را نصفه می‌نوشتند، و مادربزرگ‌ها قصه‌ها را کوتاه می‌کردند که قبل از رفتن برق، به خواب بروند. در این میان، تنها چیزی که هیچ‌وقت قطع نمی‌شد، قبوض برق بود که مثل «میگ‌میگ» به موقع می‌رسید.

کم‌کم، مردم فهمیدند این مدل عدالت، خیلی هم بد نیست؛ چون اگر قرار بود همه چیز را به‌طور مساوی تقسیم کنند، شاید کسی حس نکند چیزی نصیبش شده است. اما وقتی همه به‌طور مساوی از چیزی محروم ‌شوند، حس می‌کنند در یک کشتی نشسته‌اند، حتی اگر آن کشتی سوراخ باشد. این بود که پیشنهاد شد این الگو به بقیة مشکلات هم تعمیم داده شود: عدالت در نبود آب و گاز، عدالت در نبود دارو، عدالت در نبود کار، حتی عدالت در نداشتن امید! همه‌چیز وقتی نباشد، تقسیمش راحت‌تر است.

و این‌گونه، تقسیم عادلانه‌ هیچ به قانون طلایی آن سرزمین بدل شد؛ قانونی که در آن، نداشتن بهتر از داشتن بود، چون داشتن باعث قطع می‌شد و نداشتن باعث ماندن. در آن سرزمین، مردم دیگر چیزی نمی‌خواستند؛ فقط می‌خواستند عادلانه چیزی نداشته باشند. و این‌گونه، تقسیم عادلانۀ‌ هیچ اجرا شد. فقط یک مشکل همچنان باقی مانده بود، عده‌ای حتی هیچ هم نصیب‌شان نشد، چون «هیچ» هم برای همه موجود نبود!


اقدام کننده: مسئول تحریریه

صدای زنجانقانون طلاییبنزین
sedayezanjannews.ir/nx16125


درباره ما تماس با ما آرشیو اخبار آرشیو روزنامه گزارش تصویری تبلیغات در سایت

«من برنامه نویس هستم» «بهار 1398»