عباس عبدی نوشت: آنچه در انتخابات سال گذشته رخ داد یک دستاورد مهم بود، حداقل از این منظر که ایران را از افتادن در سیاهچاله نیروهای تندرو نجات بخشید و این به سود همه بود، هم مردم و هم حکومت و هم جهان و البته به زیان تندروها بود. از این نظر سود یا به تعبیر دقیقتر عدمالضرر آن بسیار زیاد بود
پایگاه خبری صدای زنجان نیوز/ عباس
عبدی نوشت: آنچه در انتخابات سال گذشته رخ داد یک دستاورد مهم بود، حداقل از این
منظر که ایران را از افتادن در سیاهچاله نیروهای تندرو نجات بخشید و این به سود
همه بود، هم مردم و هم حکومت و هم جهان و البته به زیان تندروها بود. از این نظر
سود یا به تعبیر دقیقتر عدمالضرر آن بسیار زیاد بود.
عباس
عبدی در یادداشتی با عنوان «۲۰ خرداد پارسال» در روزنامه اعتماد نوشت: سال گذشته در ۲۰ خرداد بود که نام ۶ نفر به
عنوان نامزدهای تعیین صلاحیت شده برای انتخابات ریاستجمهوری اعلام شد. من در هیچ کدام
از سه انتخابات پیش از سال ۱۴۰۳ شرکت نکرده بودم، زیرا رأی موثری نمیتوانستم
داشته باشم، چون نامزدهایی که بتوانند حتی اندکی از امید ایجاد کنند در آنها دیده
نمیشد و معتقد بودم که مردم نیز با دعوت به شرکت همراهی نخواهند کرد. رویکرد رسمی
به آن سه انتخابات مجال چندانی برای مشارکت معنادار نگذاشت. ضمن اینکه معتقد بودم
دوره معرفی نامزدی که ساختار سیاسی با آن زاویه جدی داشته باشد، گذشته است. زیرا
این زاویه منجر به تشدید تنش و شکاف درون ساختاری میشود و کل دولت را زمینگیر میکند.
به نظرم باید اجازه داد ساختار سیاسی خودش به این نتیجه برسد که ادامه راه موجود
به سود جامعه و مردم و حتی خود این ساختار نیست.
پس من
یا هر شهروند دیگری چه نقشی در این فرآیند خواهیم داشت؟ در درجه اول، تبیین همین
حقیقت است که ادامه راه موجود ممکن نیست. در درجه دوم نیز کمک و همراهی با ساختار
سیاسی برای گام گذاشتن در تغییرات. ادامه راه پیشین ممکن نبود، به این دلیل ساده
که اغلب حوزههای اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی با ناترازیهای گسترده مواجه
شده بودند. ناترازیهایی که در حال تشدید بود و هیچ چشمانداز مثبتی هم برای آنها
وجود نداشت، سهل است که تمام شواهد و قرائن نشان میداد که در آینده هم این
ناترازیها در حال بدتر شدن است. در حوزه اقتصاد، ناترازیهای مالی و ارزی همچنان
ادامه داشت و تورم از متوسط ۱۵ تا ۲۰ درصدی اوایل دهه ۹۰، به یکباره جهش کرد و ۷
سال و بهطور مداوم به حدود ۳۵ تا ۴۵ درصد و بلکه بیشتر رسید.
قیمت
ارز نیز همچنان به صورت پلهای در حال افزایش بوده است. ۷ سال پیش دلار حدود ۳۷۰۰
تومان بود و در سال گذشته در چنین روزی نزدیک به ۶۰ هزار تومان بود، یعنی فقط طی ۶
سال ۱۶ برابر شده بود. ناترازی انرژی در بنزین و برق و گاز بسیار آشکار شده بود و
برق صنایع را قطع میکردند تا برق خانوار تأمین شود. بنزین کمبود داشت و واردات
انجام میشد.
قیمت آنها همگی به ثمن بخس
بود و جرأت افزایش هم نبود. گاز در زمستان در موقعیت بحرانی و کمبود قرار داشت. در
سیاست خارجی ۷ اکتبر ایران را وارد مرحلهای جدید کرده بود. حمله به سفارت ایران
در دمشق آغاز بحران بود که با پاسخ ایران روبهرو شد و در نهایت وضعیت روابط خارجی
را وارد مرحله ناپایدار و تنشآمیزی کرد. که در ادامه آن ترور هنیه در تهران و
سیدحسن در بیروت و درگیری دو باره با اسراییل و بالاخره سقوط اسد در سوریه نقشه
سیاسی خاورمیانه را تغییر داد.
در
سیاست داخلی نیز میزان شرکت مردم در انتخابات اسفند ۱۴۰۲ به خوبی وضعیت را نشان
داد. میزان مشارکت مردم در شهرهای بزرگ که غیر طایفهای است نشان داد که از مشارکتهای
حماسی انتخاباتی گذشته فقط خاطرهای مانده است. نمایندگان تهران به عنوان مهمترین حوزه انتخابیه با حدود ۳ درصد
واجدین حق رأی راهی مجلس شدند و اگر این درصد را برای تهران (فرمانداری تهران) در نظر
بگیریم، زیر ۲ درصد خواهد رسید، یعنی در واقع هیچ. این شکاف سیاسی نه زنگ خطر بلکه
صوراسرافیل سیاست بود، آیا قابل تصور بود که کسی درون ساختار آن را نشنود؟ شکافهای
فرهنگی و اجتماعی نیز بسیار زیاد بود. اعتراضات گسترده و مداوم ۱۴۰۱ و مساله زنان،
هنوز به شکلهای دیگری، البته متفاوت از گذشته ادامه داشت. هر روز درگیر یک مساله
با پوشش زنان بودند. شکاف رسانهای چنان آشکار بود که قدرت انکار آن وجود نداشت.
رسانه اصلی اکثریت مردم به ویژه نیروهایی که از کیفیت و اثرگذاری بیشتری برخوردار
بودند، رسانههای غیر رسمی اعم از ماهوارههای فرامرزی یا فضای مجازی شده بود. سبک زندگی مردم به کلی با الگوهای رسمی متفاوت
بود و همه اینها جامعه را با چالش ناپایدار جدیدی روبهرو کرده بود.
مهمترین
طرح رسمی در سیاست کلید زده شده بود که همان یکدستسازی بود و عوارض آن به ویژه
برخی قوانین مخل توسعه و پیشرفت، همچنان برقرار است. این وضعیت نشان داد که یکدستسازی
با شکست مطلق مواجه شده است، بنابراین انتظار داشتم که اگر ساختار سیاسی نیز به
چنین نتیجهای رسیده باشد، آن را در انتخابات سال ۱۴۰۳ نشان بدهد. من پیشتر هم دو
بار تأکید کرده بودم، پایان سال ۱۴۰۳ آخرین فرصت برای تغییر سیاست به سوی عبور از
ناترازی است و آغاز این مسیر نیز از سیاست است و باید این اراده را در انتخابات
دید. طبعا انتظار نداشتم که حکومت به یک باره دست به تغییرات گستردهای بزند،
بنابراین هنگامی که اسامی نامزدهای تأیید صلاحیت شده اعلام شد و نام آقای پزشکیان
در آن بود این را به عنوان نشانهای از آغاز این تغییر دانستم. آغازی که راه بسیار
طولانی و پرفراز و نشیبی خواهد بود. از این زاویه بود که در همان روز ۲۰ خرداد
دعوت ایشان را برای حضور در شورای راهبری پذیرفتم و بلافاصله حمایت خود را نیز از
ایشان اعلام کردم. این حمایت متأثر از پذیرش و عقیده به چند گزاره بود.
۱ـ
صلاحیت پزشکیان در بالاترین سطح سیاست تأیید شده است.
۲ـ
این فقط یک تأیید ساده و مصلحتی یا تاکتیکی نیست، بلکه نوعی پذیرش او نیز هست. او
را همان طور که بود و میشناختند، تأیید کردند و پذیرفتند.
۳ـ
شانس انتخاب شدن او را پیشاپیش میدانستند. حتی اگر صد درصد نبود. به شرط آمدن
مردم به پای صندوق رأی این شانس قطعی بود و در صورت قهر مردم مجبور میشدند که تن
به جلیلی بدهند.
۴ـ
پزشکیان اگرچه فقط یک فرد و بدون ِعدّه و عُدّه بود ولی رویکردهای به نسبت روشنی
در برخی مسائل مهم داشت و سلامت و صداقت او از جانب نیروهای سیاسی تأیید میشد.
۵ ـ تحلیلم این بود که میتوان مردم را برای رأی
دادن به آقای پزشکیان بسیج کرد.
۶ـ
همچنین اطمینان داشتم که انتخابات در چارچوب محدود موجود، بیمساله و به دور از
حاشیههای قبلی و آرام انجام خواهد شد. براساس این ۶ گزاره از روز اول (بعد از ظهر
۲۰ خرداد) تا پایان ۱۵ تیر در خدمت این ایده بودم که چرا باید در انتخابات شرکت
کرد؟ طبعا نظر هر کسی که در این فعالیت جلب میشد، به پزشکیان رأی میداد. و در
دور اول موفقیت اندک بود، با این حال او اول شد ولی در دور دوم موفقیت نسبی و
رضایتبخش بود، هر چند همچنان نیمی از افراد به پای صندوقها نیامدند ولی تردیدی
نبود که حدود نیمی از آنان که به پای صندوق آمدند ناشی از حضور پزشکیان و کوشش
حامیان او بود و تقریبا به همین میزان هم همچنان قهر کردند (با فرض سقف ۷۵ درصدی
مشارکت انتخاباتی .)
اکنون حدود
یک سال از آغاز آن راه گذشته است، آیا میتوان ارزیابی منصفانهای از این اتفاق
داد؟ به نظر من آنچه در انتخابات سال گذشته رخ داد یک دستاورد مهم بود، حداقل از
این منظر که ایران را از افتادن در سیاهچاله نیروهای تندرو نجات بخشید و این به
سود همه بود، هم مردم و هم حکومت و هم جهان و البته به زیان تندروها بود. از این
نظر سود یا به تعبیر دقیقتر عدمالضرر آن بسیار زیاد بود. ولی نکته مهم این است
که عدمالضرر برای جامعه ملموس نیست، چون اتفاق نیفتاده که بخواهند با آن مقایسه
کنند. ضمن اینکه مردم حق هم دارند، دنبال منافع حاصل از این رویداد باشند. به نظر
من تاکنون و با توجه به سطح انتظارات مردم، این منافع در حدی نیست که امیدواری
مردم را به آینده به شکل جهشی بیشتر کند. هنوز مردم منتظر هستند، هرچند ناامید نیستند.
آقای پزشکیان در چند حوزه مشخص خوب عمل کرده و در چند حوزه نیز همچنان توقف کردهاند
یا نتیجه ملموسی از آن بیرون نیامده است. من میکوشم که در فرصت بعدی به جزییات
این ادعایم بیشتر و مفصلتر بپردازم.
منبع/ اعتماد